|
|
|
|
|
پنج شنبه 16 خرداد 1392 ساعت 7:8 |
بازدید : 366 |
نوشته شده به دست همسفر |
( نظرات )
باز نيمكتى خالى در گوشه پارك تنهاتر از هميشه ، اى كاش گيتار داشتم ، آهنگى غمگين ميزدم ، به ياد آخرين بوسه او ! سخت خراب ميشوم ، و باز از نو ، انگار كه دنيا كارى به اين افكار من نداشت ، كاش باران ببارد ، ولى باريدن باران هم دردى از من دوا نمى كند ، سر به زانو ميگيرم ، انگار روزهاست كه بيكسى همدمى خوب شده براى لحظه تنهائيم ، كه بود چه زود آمد ، چه زود رفت ، بايد گيتارى بخرم ، كه نواى گمشده قلبم را بنوازم ، آهنگى كه از ته قلبم غمگين باشد و سوزه اين قلب شكسته ام آرام گيرد . با تو بودن سودى نداشت و بى تو بودن .
:: برچسبها:
گيتار ,
نواى گمشده ,
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب ...
جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 7:20 |
بازدید : 541 |
نوشته شده به دست همسفر |
( نظرات )
كاغذ تمام شد من هنوز در سطر اولم ، بگذار دوباره از نو بنويسم .
پيش بيا ، آرام آرام ، نه زود نه دير .
پيش بيا ، شاد ، نه غمگين نه خسته از روزهاى دلگير .
پيش بيا ، زيبا ، نه زشت نه پر زه نفرت از شبهاى بى ستاره .
پيش بيا ، سالها و ماه ها ، نه روزها و ثانيه ها .
پيش بيا ، نه با درد و غم ، كه من خود شكسته عشقمو غمگين زه غربت .
آرامم كن كه آرامش را به بهايى ناچيز فروخته ام ، به راهى نرفته كه بازگشتى در آن نميبينم .
من پر از دردم دردها را يكى يكى شناختم حال اندوه اين سالها را با چه بشويم كه سياهى را درمانى نيست
:: برچسبها:
درد ,
آرام ,
منم ,
كه ,
بى ,
تو ,
آرامش ,
نيست ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 11:55 |
بازدید : 354 |
نوشته شده به دست همسفر |
( نظرات )
يك روز به نام او آغاز كردم و روزى ديگر با ياد به پايان رسيدم ، يك روز به نام او چشم گشودم و روزى ديگر به يادش پلك بر هم گذاشتم و چشم بستم ، آى تمام دنياى تنهائى من ، چه زيبايى ، چه ساده ولى چه بى صدايى ، با تو از خود ميگويم ، با تو آرامم ، گوشه اى خلوت به نام خود ساختم ، به ياد او ، حال از همه خسته ، دل شكسته ، باز آمدم تا بگويم ، از همه بيزارم ، از آنهايى كه به نام عشق زخم بر دلم ميزنند ، دوست داشتن براى آنها مثل اسباب بازى شده ، دل زده ميشوند به كنارى پرتش ميكنند و يكى ديگر ميخرند ، سلام ميدهم جوابم نيست
:: برچسبها:
غروب ,
شب ,
ميانه ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
جمعه 27 ارديبهشت 1392 ساعت 7:15 |
بازدید : 298 |
نوشته شده به دست همسفر |
( نظرات )
چند ساليست كه با تو بودم ، بودنت را مديون كدامين نگاه هستم ؟ سالهاست به نام تو اشتباه ميكنم ، تنها اشتباه تو منم ، سرزنش شدم به نام عشق كه هر شب پشت پنجره اتاقت سنگ شدم و بارها به شيشه خوردم ، تو باز آمدى و نگاه كردى ، پنجره را بستى ، باز سنگ شدم به شيشه خوردم ، بيا به نام من گناه كن ، تنها اشتباه تو منم ، به نام من گناه كن ، هنوز عاشقم ، هنوز تو را ميپرستم ، به ماه بوسه ، به كوه تكيه ميكنم ، اگر ماه من باشى حس غرور ميكنم .
:: برچسبها:
اشتباه ,
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392 ساعت 12:28 |
بازدید : 320 |
نوشته شده به دست همسفر |
( نظرات )
يادم مياد وقتى با خنده ميرفت اشكى نريختم ، ولى بغض تو گلوم زياد بود ، نميدونست عاشقشم ؟ نه .
فقط نگاه ميكردم به خنده هاش ، با كسى كه واسه زندگيش انتخاب كرده بود ، حالا من مونده بودمو باز تنهاتر از هميشه . بيگناه به جرم دوست داشتن سوختم ، يادمه همونجا از خدا خواستم مهرش از دلم بره ، هر روز خاطرات بچگيمو با اون مرور ميكنم ، از نگفتن دوست دارم پشيمون ميشم ، و حالا من موندمو يه دنيا خاطره از يه عشق يكطرفه ، كسى آدم حسابم نميكرد . شده بودم دلقك فاميل ، اين شد كه به جايى رسيدم كه تنها نشستمو مينويسم ، عشق واسم
:: برچسبها:
يك عمر ,
پشيمانى ,
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
:: ادامه مطلب ...
چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392 ساعت 11:10 |
بازدید : 377 |
نوشته شده به دست همسفر |
( نظرات )
گاهى وقتها پيش مياد كه نگاهى مستت كنه ، سخت پيش مياد ولى با اومدنش اوج دنيا برات كمه ، گاهى وقتها شده ناراحت بشى ، اون موقعست كه درد توى سينت از هميشه بيشتره ، شده كه نگاهت خيره به چيزى باشه ، در اون حالت فكرت اصلا كار نميكنه ، درون هر انسانى با ظاهرش فرق داره چه زن چه مرد ، باهم در يك چيز مشتركند . . . . نفرت . اشك . گريه ، سالهاست كه خنديدن از يادم رفته ، اگر لبخندى ميزنم از روى عادته ، تنها يك چيز آرومم ميكنه و اون وبلاگى كه دارم ، تنها چيزى كه واسه خودمه ، تنهاترين جاى دنياى من اينجاست ، شبهاى بى ستاره
:: برچسبها:
شبهاى بى ستاره ,
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
:: ادامه مطلب ...
دو شنبه 9 ارديبهشت 1392 ساعت 8:1 |
بازدید : 698 |
نوشته شده به دست همسفر |
( نظرات )
بيا ، خواب خوابم ، بيا ، سرد ولى پر از انتظارم ، بيا كه امروزم بى تو جهنمى خاموش ولى با تو زيباست ، آمدى ؟ چه دير ، بيا دورى كنيم از هم ، بيا تنها بشيم كم كم ، بيا از من تو بدتر شو ، بيا از من تو رد شو ، دير آمدى ، نمره ات از عاشقى صفر ، به دستانت محتاج شدم ، خسته شدم ، از نبودنهايت ، بيا دورى كنيم از هم ، بيا تنها بشيم كم كم ، بيا بدتر شو ، بيا از من رد شو . . . . . رد شو .
كم كم از ياد ميبرم رنگ چشمان تو را ، گرمى دستانت ديگر آرامش بخش لحظه هاى دلتنگيم نيست ، بى تو بودن را اولين آروزيم و گريه ات را . .
:: برچسبها:
برگرفته از ترانه زيادى از باران ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
:: ادامه مطلب ...
یک شنبه 8 ارديبهشت 1392 ساعت 9:34 |
بازدید : 357 |
نوشته شده به دست همسفر |
( نظرات )
حالا كه جدا افتاده از دنيا پناه آوردم به خودم ، تازه ميفهمم زندگى بدون درد زيبا نيست ، زندگى كه لبريز از خوشى شد عذابش بيش از درد كشيدن ميشه ،سالها درد كشيدم به اميد لحظه پر از خوشى ، چه كنم حالا كه با درد همنشينم طاقت خوشى ندارم ، آخ كه چقدر دلم تنگه واسه يه لحظه گريه و اشك كه بيدارم كنه از خواب خوش ، آخ كه چقدر دلم تنگه براى يه لحظه حق حقه بغز نشسته در گلو كه پاره كنه اين قلب تنها مونده در غروب تنهائى رو ! سالها به انتظار ميگذره ، بدون حتى گوشه اى تغيير ، ساكت ميشم واسه هميشه ، صدام به جايى نميرسه .
:: برچسبها:
زيادى ,
ziadi ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
:: ادامه مطلب ...
جمعه 30 فروردين 1392 ساعت 7:25 |
بازدید : 395 |
نوشته شده به دست همسفر |
( نظرات )
ذره ذره ، آرام آرام ، به سوى مهتاب ، با خود درگيرم ، روى تپه اى بر بلندى مينشينم ، با چشمانم خيره به ماه ، حركتش را در امتداد آسمان تماشا ميكنم ، كاش ساده بودمو ، كمى احمق ، كه از زندگى باكى نداشته باشمو ، بيخيالى طى كنم ، سرزنشم نكنيد آرامشم را از مهتاب آموخته ام ، بيكسيم را از مهتاب آموختم ، ولى راز آرامش مهتاب در تنهائى اوست .
:: برچسبها:
آرامش ,
مهتاب ,
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
شنبه 24 فروردين 1392 ساعت 13:46 |
بازدید : 395 |
نوشته شده به دست همسفر |
( نظرات )
سلام روز خوشم امروزه به خاطر نظراتتون اشكم دراومده فداى همتون .
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
شنبه 24 فروردين 1392 ساعت 12:30 |
بازدید : 409 |
نوشته شده به دست همسفر |
( نظرات )
در انتهاى راه رفته ، با دستى خالى ، قلبى شكسته ، مانده بودم كه با خود چه كردم ! فرارى از هر كه مرا ميشناسد ، در تاريكى مى آيم و ميروم ، با ترس اينكه در گوشه و كنارى كسى مرا ببيند ، روزها مثل مجرمى در كنجى پنهانمو ، شبها مثل خفاشى پر ميزنم ، از ياد بردم هر آنچه به او گفتمو دروغ بود ، با او در اوج بودمو ، به بالا كه رسيدم رهايش كردم ، نفرتش از من تنها راستى و درستى زندگيم بود ، بى آنكه دركى از او داشته باشم ، برايش دامى چيدم به وسعت افكار معيوبم . دلبرى ميكردو بى خبر از هر جا ، حواس درستى نداشتو بيكسى هاى .
:: برچسبها:
نامه ,
نانوشته ,
بيرحم ,
دلبرى ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
:: ادامه مطلب ...
چهار شنبه 21 فروردين 1392 ساعت 11:3 |
بازدید : 305 |
نوشته شده به دست همسفر |
( نظرات )
سلام
امروز به نتايج نظرسنجى نگاهى كردم ، جالب بود ، تو همين درصد كم ميشه متوجه شد كه اين وبلاگ تو مسير درستى حركت ميكنه . دوست دارم بيشتر يه جمع دوستانه داشته باشيم تا يك وبلاگ خشك و بيروح باشه . دارم سعى خودمو ميكنم ، چه ميشه كرد ، نميشه همه با نوشته هات موافق باشن ، ولى نااميد شدن تنها چاره كار نيست . آرزو دارم اين وبلاگ به مكانى امن براى دلهاى شما باشه ، به همه شما اميد بستم ، و اميدوارم . فداى همتون .
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
شنبه 17 فروردين 1392 ساعت 23:0 |
بازدید : 320 |
نوشته شده به دست همسفر |
( نظرات )
من همانم ، همانى كه از خود بريده ام ، نگاهى به دور ندارم ، راهى به آنجا ندارم ، به نزديك نگاه نمىكنم ، در آنجا جايى ندارم ، كمى غم دارم ، ولى اشكى ندارم ، اندكى لبخند ، ولى قلبى ندارم ، چه كنم . . . . آينه ها شكسته اند ، زخم خورده ام ، اما دردى ندارم ،
دوست و رفيق ؟ وفايى ندارم ، خيلى دور خيلى نزديك ، دستى براى نشان دادنش ندارم .
آينه ها شكسته اند ، حال در اين داشته ها و نداشته ها به دنبال آينه كه خود را در آن ببينم ، نگاهى سرد كه وجودم را هنوز مى لرزاند ، زيبايم ؟ زشتم ؟ آينه اى براى ديدن نيست . . . . .
:: برچسبها:
آينه ها ,
شكسته اند ,
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
:: ادامه مطلب ...
دو شنبه 5 فروردين 1392 ساعت 16:19 |
بازدید : 311 |
نوشته شده به دست همسفر |
( نظرات )
بارها در خيال ساختمش ، راضى نبودم ، خرابش كردم ، موهايش را بلند كشيدم ، به رنگ مشكى ، با قدى بلند و شانه اى صاف ، هيچگاه صورتى از او نكشيدم ، حتى برايش اسمى نگذاشتم ، لباسى بلند و فاخر بر تنش كردم ، با خوشيها و غمهايم آشنا شد ، نه گريست نه خنديد ، چه ميشد كه نبود ، با مدادى مشكى به روى كاغذى سفيد به اميد شبهاى بى ستاره ام نقاشى اش كردم ، گذرى را در عمر با او زندگى كردم ، بى فايده بود ، سعى كردم سخن گفتن را به او بياموزم ، ياد نميگرفت ، سرد و بى روح در گوشه اى ، مينشست ! ، نه من او را ميديدم و نه او نگاهم
:: برچسبها:
دخترك ,
خيال ,
من ,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
:: ادامه مطلب ...
یک شنبه 27 اسفند 1391 ساعت 9:17 |
بازدید : 370 |
نوشته شده به دست همسفر |
( نظرات )
دست دراز ميكنم ، به سوى دوردست ترين عشق ، از ميان تك تك اين محبتها يكى را انتخاب ميكنم ، با اينكه درد بسيار دارد ولى محبتش به همه دنياى كوچكم مى ارزد ، سخت ولى مهربان ، گريان ولى بيكس ، بريده اما پر اميد ، شاهد از غيب كجاست ، هم درد روزگار عشقهاى توخاليم ، هراسان و نالان ، در به دره كوچه هاى تنهايى باز به در خانه عشق رسيدم ، تنها ولى پر اميد بر در خانه عشق كوبيدم ، صدايش زدم ، پاسخى نشنيدم ، از اين درب نيز ميگذرم به اميد فردايى بهتر ، به اميد چراغى روشن كه در دست بگيرم ،
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
جمعه 25 اسفند 1391 ساعت 11:48 |
بازدید : 376 |
نوشته شده به دست همسفر |
( نظرات )
يك دفترچه به رنگ قرمز ، كه وقتى به دنيا مياى واست ميخرن ، و هر اسمى كه دوست داشتن اولش مينويسن ، با اميد و عشق ، غرق در شادى و شور ميشن ، سطر دوم نام خانوادگى ! نام پدر نام مادر ، سطر به سطر به ترتيب ، پشت سر هم ، هويتى كه از تو ميسازن و باقى ميمونه ، دفترچه اى كه برگه ازدواج داره ، برگه طلاق داره ، و برگ فوت .
از هر برگى مثل برگ رأى بارها استفاده ميكنى ! ولى از برگ فوت يكى ديگه واست استفاده ميكنه ، توضيحات ، برگ مهرهاى ضرورى همه و همه از تو يك شهروند ميسازه ، بدون اين دفترچه يك مرده به حساب مياى و با اون
:: برچسبها:
شناسنامه ,
ايران ,
,
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
:: ادامه مطلب ...
دو شنبه 14 اسفند 1391 ساعت 5:23 |
بازدید : 710 |
نوشته شده به دست همسفر |
( نظرات )
چه جاى ساكتى ، از هيچ جا صدايى به گوشم نميرسه ، همه رفتن ، رفتنو با رفتنشون منو با پدرى كه سالها نديدم تنها گذاشتن ، چه حس عجيبى با اينكه سالهاست نديدمش ولى واسم غريبه نيست ، تا حالا كجا بودى ؟ زيره يه مشت خاك داغ ؟ چرا از تنت فقط همين يه پلاك و چند تا استخوان واسم آوردن ، تو كه پر كشيدى مادرم پر كشيد ، موند رو پيشونيم دختر شهيد ، حالا يه پسر دارم 12 سالشه ، تو حال خودم بودم ، كه پسرم گفت : مامان بوى سيب مياد ، ديدم راست ميگه ، انگار تو قبر پدرم باغى از سيب باشه ، بوى سيبى كه مست ميكنه هوش از سرم برد . . .
:: برچسبها:
بوى سيب ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب ...
جمعه 11 اسفند 1391 ساعت 10:23 |
بازدید : 336 |
نوشته شده به دست همسفر |
( نظرات )
درك نميكنم آنچه را كه تاكنون خواب ديده ام ، در رؤيا و بيدارى آنچه را دوسث دارم مجسم ميكنم ،به خود وععده بهترينها را ميدهم و آن را در خواب جستجو ميكنم ، واقعيت تلختر از آنيست كه خود را شيفته آن كنم ، به خوابهايم پناه ميبرم و از واقعيت گريزان ميشوم ، در خوابهايم خبرى از درد و غم نميابم و گوشه اى دنج براى خود از خواب و اندكى بيدارى ميسازم ، زشت و زيبا را در هم مى آميزم چيزى ميسازم با دلم سازگارتر . از كجاى دنيا پله پله به اينجا رسيدم نميدانم ، از خود تصويرى ميبينم كه در بيدارى از آن خيلى فاصله دارم ، خوشحالم
:: برچسبها:
رؤيا يا واقعيت ,
كدامش ؟ ,
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
:: ادامه مطلب ...
جمعه 11 اسفند 1391 ساعت 7:36 |
بازدید : 406 |
نوشته شده به دست همسفر |
( نظرات )
چه ساده ، چه پاك ، چه بى دردسر ،لا به لاى هرچه كه هست ، خوب به چشم مى آيد و ميرود ، بى آنچه داشته باشد منتى است از وجودى كه سرشار از پاكيست ، تشنه ام ، تشنه ى يك جرعه غروب در اوج تنهائيم ، ساكتم ولى در درون طوفانم ، طوفانى كه غروبى به وسعت يك درياست ، كشتى شكسته ام ، كشتى شكسته كه ساحل تنهائيم پر شده از مرغان ماهى خوار ، نوك ميزنند بر تنه خسته و بى جانم ، پا در شنهاى ساحل ، چشم بسته ام تا نسيم غروب بر صورتم مرهم شود ، شوق پريدن دارم ، چون پرنده اى كه بال ميگشايد از براى روزى كه ديگر آسمان نيز با وسعت بيكران
:: برچسبها:
غروب ,
دانه ,
آسمان ,
,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
:: ادامه مطلب ...
یک شنبه 29 بهمن 1391 ساعت 6:57 |
بازدید : 355 |
نوشته شده به دست همسفر |
( نظرات )
نزديك ميشم ، به تو ، به مهربانى كه مهرت بى منت ، برايم زيباست ، اونقدر كه مرزى جز لباست نيست ، مرزها را ميشكنم ، تا به تو رسيدن را تجربه كنم ، از تو به خودم خواهم رسيد ، از پشت سر چشماتو ميگيرم ، ميخواهم مرا نبينى ، تا من تو را ببينم ، بگو كيم وگرنه ميميرم ، من را صدا كن به اسم ، تا بدانم كه هنوز در دلت جاى دارم ، منم اونكه تظاهر كرد نداره به تو احساسى ، تظاهر كردم تو را نميبينم ، ولى هنوز توئى تنها پناهم ،شايد واسه همينم هست كه دستامو نميشناسى ،دستم سرد ، نگاهم سرد ، مرا به ياد دارى ؟ ، منم اونكه ازت دوره
:: برچسبها:
برگرفته از ترانه نزديك ميشم از مهسا ناوى ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
:: ادامه مطلب ...
|
|