.:شبهاى بى ستاره:. راز عشق در دل ما اين است ، عشق تنها يك واژه جهت گريختن از خود ، نوشته هايم را بخوان .


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



همسفر وبلاگ همسفر به اميد حضور عاشقانى چون شما تأسيس شده و بدون حضور شما لطفى نخواهد داشت ، به ما بپيونديد .

يكى از گزينه هاى زير را انتخاب كنيد .

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان همسفر  و آدرس vashangton2007.Loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 119
:: کل نظرات : 66

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 15
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 42
:: بازدید ماه : 635
:: بازدید سال : 1284
:: بازدید کلی : 25326

RSS

Powered By
loxblog.Com

سرزمین ستاره های ماندگار

اشتباه تو منم
جمعه 27 ارديبهشت 1392 ساعت 7:15 | بازدید : 271 | نوشته ‌شده به دست همسفر | ( نظرات )
چند ساليست كه با تو بودم ، بودنت را مديون كدامين نگاه هستم ؟ سالهاست به نام تو اشتباه ميكنم ، تنها اشتباه تو منم ، سرزنش شدم به نام عشق كه هر شب پشت پنجره اتاقت سنگ شدم و بارها به شيشه خوردم ، تو باز آمدى و نگاه كردى ، پنجره را بستى ، باز سنگ شدم به شيشه خوردم ، بيا به نام من گناه كن ، تنها اشتباه تو منم ، به نام من گناه كن ، هنوز عاشقم ، هنوز تو را ميپرستم ، به ماه بوسه ، به كوه تكيه ميكنم ، اگر ماه من باشى حس غرور ميكنم .

:: برچسب‌ها: اشتباه ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
يك عمر پشيمانى
چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392 ساعت 12:28 | بازدید : 288 | نوشته ‌شده به دست همسفر | ( نظرات )
يادم مياد وقتى با خنده ميرفت اشكى نريختم ، ولى بغض تو گلوم زياد بود ، نميدونست عاشقشم ؟ نه . فقط نگاه ميكردم به خنده هاش ، با كسى كه واسه زندگيش انتخاب كرده بود ، حالا من مونده بودمو باز تنهاتر از هميشه . بيگناه به جرم دوست داشتن سوختم ، يادمه همونجا از خدا خواستم مهرش از دلم بره ، هر روز خاطرات بچگيمو با اون مرور ميكنم ، از نگفتن دوست دارم پشيمون ميشم ، و حالا من موندمو يه دنيا خاطره از يه عشق يكطرفه ، كسى آدم حسابم نميكرد . شده بودم دلقك فاميل ، اين شد كه به جايى رسيدم كه تنها نشستمو مينويسم ، عشق واسم

:: برچسب‌ها: يك عمر , پشيمانى ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
:: ادامه مطلب ...
تنهاترين جاى دنيا
چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392 ساعت 11:10 | بازدید : 334 | نوشته ‌شده به دست همسفر | ( نظرات )
گاهى وقتها پيش مياد كه نگاهى مستت كنه ، سخت پيش مياد ولى با اومدنش اوج دنيا برات كمه ، گاهى وقتها شده ناراحت بشى ، اون موقعست كه درد توى سينت از هميشه بيشتره ، شده كه نگاهت خيره به چيزى باشه ، در اون حالت فكرت اصلا كار نميكنه ، درون هر انسانى با ظاهرش فرق داره چه زن چه مرد ، باهم در يك چيز مشتركند . . . . نفرت . اشك . گريه ، سالهاست كه خنديدن از يادم رفته ، اگر لبخندى ميزنم از روى عادته ، تنها يك چيز آرومم ميكنه و اون وبلاگى كه دارم ، تنها چيزى كه واسه خودمه ، تنهاترين جاى دنياى من اينجاست ، شبهاى بى ستاره

:: برچسب‌ها: شبهاى بى ستاره ,
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
:: ادامه مطلب ...
بيا دورى كنيم از هم
دو شنبه 9 ارديبهشت 1392 ساعت 8:1 | بازدید : 633 | نوشته ‌شده به دست همسفر | ( نظرات )
بيا ، خواب خوابم ، بيا ، سرد ولى پر از انتظارم ، بيا كه امروزم بى تو جهنمى خاموش ولى با تو زيباست ، آمدى ؟ چه دير ، بيا دورى كنيم از هم ، بيا تنها بشيم كم كم ، بيا از من تو بدتر شو ، بيا از من تو رد شو ، دير آمدى ، نمره ات از عاشقى صفر ، به دستانت محتاج شدم ، خسته شدم ، از نبودنهايت ، بيا دورى كنيم از هم ، بيا تنها بشيم كم كم ، بيا بدتر شو ، بيا از من رد شو . . . . . رد شو . كم كم از ياد ميبرم رنگ چشمان تو را ، گرمى دستانت ديگر آرامش بخش لحظه هاى دلتنگيم نيست ، بى تو بودن را اولين آروزيم و گريه ات را . .

:: برچسب‌ها: برگرفته از ترانه زيادى از باران ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب ...
زيادى
یک شنبه 8 ارديبهشت 1392 ساعت 9:34 | بازدید : 317 | نوشته ‌شده به دست همسفر | ( نظرات )
حالا كه جدا افتاده از دنيا پناه آوردم به خودم ، تازه ميفهمم زندگى بدون درد زيبا نيست ، زندگى كه لبريز از خوشى شد عذابش بيش از درد كشيدن ميشه ،سالها درد كشيدم به اميد لحظه پر از خوشى ، چه كنم حالا كه با درد همنشينم طاقت خوشى ندارم ، آخ كه چقدر دلم تنگه واسه يه لحظه گريه و اشك كه بيدارم كنه از خواب خوش ، آخ كه چقدر دلم تنگه براى يه لحظه حق حقه بغز نشسته در گلو كه پاره كنه اين قلب تنها مونده در غروب تنهائى رو ! سالها به انتظار ميگذره ، بدون حتى گوشه اى تغيير ، ساكت ميشم واسه هميشه ، صدام به جايى نميرسه .

:: برچسب‌ها: زيادى , ziadi ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
:: ادامه مطلب ...