كم كم ميخوام برم
كم كم ميرم به سوى اون جائى كه همه ميرن ، ميرم به سوى اون جائى كه نه دردى هست نه غمى ، اونجائى كه زندگى تنها يه كلمه يا يه واژه بيش نيست ، اونجا تنها زندگى يك نگاه خاليه .
ولى . . . . . . !
راه رفتن رو گم كردم .
كسى ميدونه راه گذر از زندگى كجاست ؟
شك كردم ، ميدونم كه بى معنى و بى فايدست !
ولى به خودم شك كردم ! نميدونم چرا هستم ، چرا بايد باشم ؟ چرا ، چرا ، چرا .
خواستم بهب چيزى بگم ! كه كسى بهت نگفته نگفته !
:: برچسبها:
زندگى ,
خيال ,
رفتن ,
گذر ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب ...