چه ساده ، چه پاك ، چه بى دردسر ،لا به لاى هرچه كه هست ، خوب به چشم مى آيد و ميرود ، بى آنچه داشته باشد منتى است از وجودى كه سرشار از پاكيست ، تشنه ام ، تشنه ى يك جرعه غروب در اوج تنهائيم ، ساكتم ولى در درون طوفانم ، طوفانى كه غروبى به وسعت يك درياست ، كشتى شكسته ام ، كشتى شكسته كه ساحل تنهائيم پر شده از مرغان ماهى خوار ، نوك ميزنند بر تنه خسته و بى جانم ، پا در شنهاى ساحل ، چشم بسته ام تا نسيم غروب بر صورتم مرهم شود ، شوق پريدن دارم ، چون پرنده اى كه بال ميگشايد از براى روزى كه ديگر آسمان نيز با وسعت بيكران
:: برچسبها:
غروب ,
دانه ,
آسمان ,
,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
:: ادامه مطلب ...