از آنجا كه تنهاترينم ، مرا در جمع جايي نيست ، خيال بافم و عجول ، آشنايم ولي سر به زير ، بر سر در خانه نوشته ام نزديك نشويد ، خانه ارواح اينجاست ، عاقبت تلخ من سايه شد بر عبور عابران خسته دل مانده در راه ، سرنوشت اينجا سياه و سفيد است ، اينجا زماني دور خانه اميد بود ، دشت خشكيد ، سايه از سرما به خود لرزيد ، جوي آب سر بالا ميرود ، شك ندارم همه را از ديده من ميبينند و بس ، شاهد از غيب رسيد ، قاصدكي خوش خبر ، مرا در جمع جايي نيست
|
امتیاز مطلب : 103
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24